دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

روز سوم...

امروز مامی مرخص شد... برای آخرین بار اومدم و شما رو دیدم پسر کوچولو اگه امروز شیر میخورد با مامی میومد خونه اما دختر کوچولو یه ذره بیشتر باید میموند... امروز دختر کوچولو شیرشو پس زده بود و کلی گریه کرد... وقتی مامی اومد رو سر دختر کوچولو با چشای سیاهش زل زد به مامی و زیر چشم مامی رو نگاه میکرد... عصر که برگشتم خونه کلی بغض داشتم... یه دل سیر گریه کردم و شب با 60 سی سی شیر برگشتم بیمارستان و یه بار دیگه با بابا تنها مسیر خونه و بیمارستان رو طی کردیم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد