دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

دنیای بابا حاجی

درود برای همه

بعد از یک غیبت طولانی بالاخره کاتب جون تونست بیاد اینجا و مطلب جدید بذاره...

مشغله بسیار زیاد کاتب باعث شد یه فاصله طولانی از مطلب قبلی تا این مطلب، ایجاد بشه... به هر حال مهم اینه که الان دیگه میخواد وقت بذاره و این دفعه در مورد بابا حاجی من یعنی پدربزرگ پدری من بنویسه...

 بابا حاجی مثل اغلب افراد خانواده پدرم متولد فصل پاییزه و باید بگم که در اولین ماه پاییزی یعنی مهر به دنیا اومدن...

اصالتاً اهل دامغانن ولی متولد همدان هستند. در حدود 67 سالشونه و کلا آدم درونگرا و آرومین... فرزند و پسر سوم خانواده خودشون هستند و در یک خانواده پر پسر زندگی کردن... خدا رو شکر خانواده باباحاجی همه عمر طولانی دارن و ظاهرا این به تمام پسرای خانواده به ارث رسیده... باید دید بابای من و عمو امیر هم عمر طولانی رو از بابا حاجی به ارث بردن یا نه؟...

با 38 سال سابقه کار بازنشسته وزارت نفتن و الان یه چند سالی میشه در دوران بازنشستگی بسر میبرن...

از لحاظ استعدادی، استعداد فنی بسیار خوبی دارن و از روزی که مامی من وارد این خانواده شده حتی یک لحظه هم باباحاجی رو بیکار ندیده... دائم دارن کار میکنن... کارای فنی و مردونه که تموم میشه، وارد حوزه مامانا میشن و پر از اختراع و اکتشاف از لحاظ بحثهای آشپزی هستند...

خلاصه بابا و مامانمو عمو امیر هر بار سورپرایز میشن...

کلا آدم دوست داشتنی ایه. با بچه ها رابطه شون خیلی خوبه. ایشالا هر وقت این بابا و مامیه خوشحال من تصمیم به اومدن من گرفتم باباحاجی بهترین کسی میشه که منو تحویل میگیره... ببخشید اینقدر از خود راضیم... آخه اگه من بیام اولین نوه باباحاجی تا این تاریخ هستم... البته اگه عمه نسرین زودتر تصمیم به داشتن نی نی نگیره...

بابا حاجی کلا خیلی کم حرفند... فقط گاهی با عموهای بابام صحبت می کنن... خیلی نظر نمیدن مگر اینکه مستقیم مخاطب قرار بگیرند... در اونصورت هم کوتاه جواب میدن...

در کل چون آدم کم حرف و کم حاشیه ای هستند... خیلی نمیشه تشخیص داد که چی دوست دارن و از چی بدشون میاد...

بین سه فرزند خانواده از لحاظ قیافه ای عمو امیر و عمه نسرینم خیلی شباهتشون به بابا حاجی زیاده... البته در این مورد عمو امیر شباهتش در حد جوونیای باباحاجیه... اما از لحاظ اخلاقی بابای من شبیه باباحاجیه... البته یه کم رویکردش بعد از ازدواج با مامی عوض شده... ولی قبل از ازدواج خیلی بیشتر شبیه باباحاجی بوده...

به هر حال نه من نه کاتب نه بابام چیز بیشتری در مورد باباحاجی نمیدونیم... اگه چیز جدیدی از بابا حاجی فهمیدم حتما واستون تعریف می کنم...

تا بعدبای بای