دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

روز دوم...

امروز بابا لباس هایی که هم خودش دوست داره و هم من دوست دارم و اغلب بهشون میگه جی جی رو پوشیده بود و به روال گذشته یه گل رز قرمز تزیین شده برام آورده بود... سوزه مامی هم اومد که شماها رو ببینه...دیشب نمیتونستم حرکت کنم ولی خیالم راحت بود که تو ان آی سی یو ازتون خوب مراقبت میکنن... به هر زحمتی بود اومدم ان آی سی یو... وقتی برای اولین بار دیدمتون باور نمیکردم که شما دو تا 34 هفته تو شکم مامی بودید و کلی با من و بابا گشت و گذار داشتید... پرستار از شما پسر کوچولو راضی بود و اجازه داد شیر مادر بخوری اما سوزه مامی هنوز شیر نداشت... قرار شد سه ساعت دیگه بیام و دوباره سعی کنم شیر بخوری... و اما در مورد شما دختر کوچولو که دکتر هنوز اجازه شیر مادر نداده و من فقط برای دیدنت میام همین... شب حدود ساعت 9 شب سوزه مامی در اثر جمع شدن شیر تب کرد و از سرپرستار و بخش نوزادان خواست که بهش شیردوش برقی بدن اما قانون این بود که 5 روز اول شیردوش برقی نباید استفاده بشه... با اصرار سوزه مامی شیردوش برقی به اتق مامی آورده شد و مامی یکشبه شیرشو راه انداخت... البته تمام شب رو سعی کرد...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد