دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

دنیای این روزای من

صدای من از دنیای درون

دنیای خاله صبا

سلام

امروز یکی از آخرین روزهای تابستونه و کاتب بعد از یه چالش طولانی و طاقت فرسا تصمیم گرفته بازم از زبون من بنویسه...

مصاحبه های دکترای سوزه مامی تموم شدن، یکیش اول شهریور در دانشگاه تهران برگزار شد و یکی دیگه 15 شهریور در دانشگاه فردوسی مشهد. از اونجایی که سوزه مامی آدم کم استرس و مسلطیه احتمالش زیاده که برای مصاحبه ها امتیاز خوبی بیاره...

کلا این روزها روزای سختی رو داره میگذرونه طوری که چهارشنبه که مشهد برگشت بلافاصله برای شرکت در یک کنگره به مآموریت فرستاده شد... کارهای مرکز روز به روز داره سخت تر میشه و عملا تمام روز مامی رو به خودش اختصاص میده...

این روزها روزای گرمیه... سوزه مامی خودش در یکی از روزهای گرم تابستون به دنیا اومده و کلا روحیه گرمی هم داره... برعکس روز تولد مامی خاله صبا که میخوام در موردشون صحبت کنم در یکی از روزهای فصل زمستون به دنیا اومده... یعنی در اولین ماه از فصل زمستون...

از نظر ظاهر خیلی به پدربزرگم یعنی پدر شبیهن... سبزه رو، قدبلند و در یک نگاه هم به مامانی شباهت پیدا میکنه... به جک و جونور علاقه ویژه ای داره و وقتی کوچولو بود لوسیمی صداش میزدن که یه شخصیت کارتونی علاقه مند به حیوانات بود... روحیه لطیف و هنری داره اما حسابداری خونده... هر چند زندگیشو بر پایه هنر پایه گذاری کرده... نقاش خیلی خوبیه و دختر خاله م لونا این روحیات خاله صبا رو به ارث برده...

خاله صبا فرزند دوم و آخر مامانی میشه... روحیه پسرونه ای داره و شیطنتهاش پسرونه ست...با یکی از اقوام سببی ازدواج کرده که ایشونم روحیه هنری دارن... و لونا کوچولو تنها فرزندشون و تنها نوه مامانیه...

راننده خوبیه و مسافرات رو دوست داره... روحیاتش با سوزه مامی خیلی متفاوته... کلا نگاهشون به زندگی با هم فرق داره... شجاع و نترسه و دست به هر ریسکی میزنه...

اینم خلاصه ای از دنیای خاله صبا...

حالا اگه چیز دیگه ای یادم اومد در مورد ایشون حتما توصیف میکنم

تا یه پست دیگه...بای بای

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد